جيمز و هلوي غولپيكر اثر رولد دال
رماني پر از ماجراجويهاي لذتبخش و شخصيتهاي بهيادماندني كه به كودكان شجاعت ميآموزد.
جيمز و هلوي غولپيكر اثر رولد دال
رمان جيمز و هلوي غولپيكر
جيمز و هلوي غولپيكر يكي از محبوبترين رمانهاي كودك و نوجوان است كه به قلم رولد دال، نويسندهي اهل ولز، نگاشته شده است. آثار رولد دال بارها و بارها تجديد چاپ شدهاند و كودكاني كه تجربه مطالعه كتابهاي او را داشتهاند، هر يك را نه يكبار كه بارها با لذت خواندهاند. مطمئن باشيد جيمز و هلوي غولپيكر نيز يكي از همان رمانهايي است كه نميتوان از آن سير شد. رمان جيمز و هلوي غولپيكر رولد دال نخستين بار در سال ???? و در ايالاتمتحده چاپ شد. تصويرسازي خوب اثر و شخصيتهاي جذابش سبب شدند تا اين اثر فوراً جاي خود را در دل بچهها و والدينشان باز كند و با گذشت پنجاه سال همچنان يكي از محبوبترينهاي ادبيات كودك باقي بماند. برگردان فارسي رمان جيمز و هلوي غولپيكر اثر رولد دال با ترجمهي محبوبه نجف خاني و از نشر افق منتشر شده است.
جيمز بيچاره كه والدينش را در يك تصادف ناگوار از دست ميدهد، چارهاي ندارد جز آنكه با دو خالهي بدجنس و شرور خود، زير يك سقف، به زندگي ادامه دهد؛ خاله اسپانج و خاله اسپايكر. سه سال ميگذرد و حالا جيمز «غمگينترين و تنهاترين پسربچهاي است كه پيدا ميشود.»
روزها يكي پس از ديگري ميگذرند تا اينكه يك روز، جادوگري پير با كتوشلواري سبزرنگ به تن، به جيمز يك كيسه پر از كريستالهاي جادويي ميدهد؛ كريستالهايي كه به گفتهي او، ميتوانند زندگي جيمز را براي هميشه ازاينرو به آن رو كنند. جيمز بهطور اتفاقي كريستالها را پاي درخت هلوي خشكيدهي خالههايش ميريزد و اينجاست كه ماجرا آغاز ميشود. از شاخههاي آن درخت كهنسال، تنها يك هلو رشد ميكند و آنقدر رشد ميكند كه پسري به قد و قامت جيمز ميتواند در آنجا بگيرد؛ دستآخر جيمز از آن بالا ميرود، خود را به داخل آن ميرساند و قل ميدهد و قل ميدهد تا هرچه ميتواند از خالههاي نفرتانگيزش دور شود و زندگي جديدي را آغاز كند…
رولد دال براي كودكان كتابهاي شاهكار بسياري خلق كرده و جيمز و هلوي غولپيكر، قطعاً يكي از بهترين آثار اوست. مطالعهي داستان جذاب و دوستداشتني جيمز و سفرش به شهر نيويورك، آنهم به همراه رفيق حشرهي كوچكش، نهفقط براي بچهها كه براي والدين آنها نيز جذاب و لذتبخش است. طنز كتاب همواره صميمي است و داستان اثر بسيار خواندني است؛ آنقدر خواندني كه خاطرهي مطالعهاش تا هميشه در ذهن فرد باقي خواهد ماند.
جيمز و هلوي غولپيكر در اصل، داستاني بود كه رولد دال پيش از خواب براي دو دخترش، اوليويا و تسا تعريف ميكرد. او آن زمان حتي فكر هم نميكرد كه روزي اين داستان چنان محبوب شود كه باگذشت نيمقرن هنوز هم باشند كساني كه قصهي قلب خواب دختران او را بخوانند و لذت ببرند. اگر به اين اثر مقام شواليهي ادبيات كلاسيك كودك را لقب دهيم، كم بيراه نگفتهايم.
در ادامه برشهايي از كتاب خواندني جيمز و هلوي غولپيكر را باهم ميخوانيم.
ليدي برد در گوش جيمز گفت: كرم خاكي بيچاره! دوست دارد سر هر چيز كوچكي بلوا راه بيندازد. از شادي نفرت دارد؛ تنها زماني شاد است كه فرصتي پيدا كند و اخمهايش را بكشد توي هم.
«خب، شايد همهي اين ماجرا از يك خواب شروع شد؛ اما مگر همهچيز با خواب شروع نميشود؟ آن ساختمانها، اين چراغها. كل اين شهر. يك نفر اول بايد آنها را در خواب ميديده است. شايد من هم همين كار را كردم؛ خواب ديدم كه دارم ميآيم اينجا و بعدش آمدم.»
ديگر پول دو خالهي حريص جيمز از پارو بالا ميرفت؛ اما درست همان زماني كه تمام اين اتفاقات جالب داشت بيرون خانه ميافتاد، جيمز مجبور بود در اتاقش كه درش هم قفل بود، بماند و از بين نردهها دزدكي مردمي را كه بيرون جمع شده بودند، تماشا كند. خاله اسپايكر همان روز صبح گفته بود: «اگر اين وروجك چندش را به حال خودش بگذاريم هي ميخواهد زير دست و پاي مردم باشد.» جيمز با التماس گفته بود: «توروخدا! خيلي سال است كه هيچ بچهاي را نديدهام و اگر بيايم كلي بچه هست كه ميتوانم با آنها بازي كنم! تازه! شايد بتوانم در فروش بليت بهتان كمك كنم!».
خاله اسپانج گفت: «ديگر ساكت شو! من و خاله اسپايكرت قرار است ميليونر شويم و اصلاً دلمان نميخواهد بچهاي مثل تو در دستوپا باشد و همهچيز را به هم بريزد.» بعداً، عصر كه شد و مردم يكييكي رفتند دنبال زندگيشان، خالهها در اتاق جيمز را باز كردند و به او گفتند برود بيرون و پوستهاي موز و پرتقال و خرده كاغذها را از روي زمين جمع كند. جيمز پرسيد: «ميشود اول يكچيزي بخورم؟ از صبح تا حالا چيزي نخوردم.» جفت خالهها باهم فرياد زدند: «نه!» و او را از در بيرون كردند. «ما سرمان شلوغ است! وقت نداريم غذا بپزيم؛ داريم پول ميشماريم».
كتاب جيمز و هلوي غولپيكر را هماكنون ميتوانيد از وبسايت كاواك خريداري نمائيد.
- دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۸ ۱۰:۲۱
- ۱۹۱ بازديد
- ۰ نظر